انرژی هسته ای
امشب از بهر خدا یادم بکن
از غـــم و از رنــج آزادم بکن
هستی من از انرژی شد تهی
با انرژی هسته ای شادم بکن
...
کم با دل بینــوای من بازی کن
هی عشوه گری و ناز و طنازی کن
تحریم مکن مرا ز نوش لب هات
برخیز به بوسه ای غنی سازی کن
...
آن هیکل رعنـــا و تک ت مـا را کشت
آن پنجه ی نرم و نازک ت ما را کشت
با پنجه خود زدی به من یک سیلی
پنج به علاوه ی یک ت مـا را کشت
...
دیشب سر شام برق ما رفت که رفت
اوضاع من و عیال من شد هشلفت
بر سفره چـــراغ گــرد سوزی بنهاد
یعنی به میان سفره مان آمد نفت
...
آنان که به احمدی نژاد مفتخرند
هرگز تـو مپندار که هالـو و خرند
دیـروز در خانه ی او جمع شدن
شاید دو،سه تا گوجه فرنگی بخرند